به نام خدا
سلام بر فیزیکدانان عزا دار و دل شکسته
سه ماه تمام گذشت. دوباره ما ماندیم و 9 ماه مدرسه. واااای. چقدر ترسناک!
به همین مناسبت تصمیم گرفتم دوتا شعر درباره بازگشایی مدارس بگم.یک شعر برای اکثریت دانش آموزان که از شروع مدارس بیزارند و یکی هم برای آن اقلیت افرادی که خوشحالند.
شعر اول
باز اول مهر است و درونم فوران کرد
پیچیده مرا تنگ در آغوش زمان کرد
از دردِ چه نالیم که این اول مهر است
بـــا آمـدنش کـــل جهان دل نگران کرد
چشمم به یکی عقربه از ساعتم افتاد
بـــا آمدنش عقربه را پُر نوســـان کــرد
گنجشک بترسید، و آهو به زمین خورد
بـــا آمـــدن از اوج مرا غرق فغان کـــرد
از بام به چاه آمد و از عرش به فرشی
بس ناله و آشوب به جان پسران کرد
از خـــرج مدارس و کتابـــش همه نالان
از حمله ی سختی که به جیب پدران کرد
***
شعر دوم
باز اول مهر است و گَهِ کار و تلاش است
هرجا که بری مدرسه ها آماده باش است
این بوی خوش از عمق کتاب است سرازیر
این حال خوش از بهر دروس است فراگیر
این روز مبارکـــــــ هــــمه را شـــاد نماید
تا کـــــل مدارس هــــــمه آبـــاد نمـــــاید
هـــــر روز به کار اســــت تمـــام بدن من
هر لحظه به درس است کلام و سخن من
زیبایــی اســـــتاد مـــرا خیره نمـــــوده
این زحمت بســـیار مرا چیـــره نموده
با شـــادی بســـیار سوی درس روانم
در شکر خدای است شب و روز زبانم
***
امیدوارم که این اشعار مرهمی باشد برای دل مجروح دوستداران تابستان دوست داشتنی و گرم خودمان.
دیگه همه چی تموم شد
خداحافظ تابستون ...
|